تضعيف ولايت فقيه  مهم ترين هدف كودتاگران


حجت الاسلام قاسم روانبخش

دبیر سیاسی هفته نامه پرتوسخن
عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پزوهشی امام خمینی

هر چه از انتخابات دهم و اعترافات متهمان به براندازي ميگذرد پرده هاي ديگري از توطئه براندازي و كودتاي نرم كنار مي رود. يكي از مواردي كه در اين ماجرا بيش از پيش بر همگان آفتابي شد كينه وعداوت دشمنان نسبت به ولايت فقيه و عزم جدي آنان بر از ميان بر داشتن آن بود. آنها در طول 30 سال انقلاب اسلامي به‌خوبي اين حقيقت را دريافته اند كه مستحكم ترين سد در برابر نفوذ آنان ولايت فقيه است؛ زيرا اكثريت قريب به اتفاق توطئه هاي آنان در اين مدت با هوشياري و تدبير ولي فقيه خنثي شده است. دشمن از همان ابتدا با توجه به اطلاعاتي كه از فتواي مرحوم ميرزاي شيرازي در تحريم تنباكو و نقش مرجعيت شيعه در مهار بحرانها و بسيج توده ها در برابر استعمارگران داشت، تا حدودي مي دانست كه رسميت بخشيدن حكومت ولايت فقيه و گنجاندن آن در قانون اساسي چه نقش مهمي را ايفا خواهد كرد. از اين رو، ملي گرايان و روشنفكران وابسته از همان ابتداي انقلاب با طرح و تصويب آن به شدت مخالفت مي كردند روزنامه ملي گراي بامداد ( 7 مهر 58) در اين باره مي نويسد: «طرح و تصويب ولايت فقيه در قالب جمهوري اسلامي به علت تعارضات و تضاد ماهوي و شكلي در بين دو مفهوم، موجب اشكالات فراواني خواهد شد»(پايان داستان غم انگيز، ص 30 ) همين روزنامه درباره رهبري حضرت امام خميني(ره) نيز مي نويسد: «امام خميني مظهر مبارزه است و مقاومت‌، اما مملكت و كار سازندگي اش را بايد به دست مردان سياست سپرد»(بامداد، 11شهريور 58) ولي رهبري هاي داهيانه حضرت امام(ره) و پشتيباني هاي ملت ولايت مدار ايران، توطئه هاي گوناگون غرب باوران را خنثي و كشور را بر مدار ولايت قرار داد. اما دشمن كه در ادامه، روز به روز بر نقش حساس و كليدي ولايت فقيه بيشتر پي برده بود، همه همت خود را بر روي شكستن آن متمركز كرد و از آغاز انقلاب تاكنون لحظه اي در اين مبارزه دچار ترديد نشده است. براي به نتيجه رسيدن اين پروژه، غرب از نيروهاي هم فكر و تجديد نظر طلب يا اصلاح طلب استفاده كرده با پشتيباني هاي خود از آنها مي خواهد به نتيجه مطلوب دست يابد.

هنري پركت مسؤول سابق امور ايران در وزارت خارجه آمريكا مي گويد: «اگر تجديد نظرطلبان بتوانند از حريم روحانيت عبور كنند و از آن طريق ولايت فقيه را بر كشتي ترديد سوار كنند، بار سنگيني از دوش آمريكا برداشته خواهد شد»(پايان داستان غمانگيز، ج1، ص140.) منوچهر گنجي از همكاران سازمان سيا نيز كه ولايت فقيه را بزرگترين مانع براي اهداف سياسي خود كه تحقق جامعه مدني است مي داند، مي گويد: «بنابراين، هدف اساسي در فعاليتهاي سياسي ما بايد حذف ولايت فقيه باشد»( كيهان سلطنت طلب، ارديبهشت 73 ،شماره 506) درست همان سرخطي كه راديو بي بي سي در دهه 70 بر آن تصريح مي كند: «انتقاد عمده گروههاي مخالف جمهوري اسلامي ايران نقش ولايت فقيه در اين نظام است»(20 تير 74 )

«ادوارد شرلي» مسؤول سابق شبكه جاسوسي در ايران نيز در ميز گرد مشترك با «تيمرمن» بر همين استراتژي تأكيد كرده است: «كليد اصلي براي ايجاد يك تغيير بنيادين در سياست هاي ايران،‌ از بين بردن خصوصيات انقلابي رژيم ايران است، اين فقط با تحريم اقتصادي به دست نمي آيد، بلكه بايد نفوذ روحانيون از بين برود و عقايد انقلابي از درون تهي شود ...اگر نظام ولايت فقيه در ايران از هم بپاشد، آن گاه مي توان گفت جمهوري اسلامي تغيير ماهيت داده است.»(پايان داستان غم انگيز، ج1، ص92) محسن حيدريان يكي از اعضاي مشاور كميته مركزي حزب توده با انتشار جزوه اي از مذاكرات پلنوم بيستم كميته مركزي حزب، به نقل از علي فدايي، عضو مركزي حزب توده مي نويسد: «اوضاع اكنون به گونه اي است كه مردم شعار سرنگوني رژيم را نمي پذيرند. ولي اين امكان وجود دارد كه جمهوري اسلامي بماند، ولي حاكميت جمهوري اسلامي يعني ولايت فقيه برود. بنابراين، ديگر راجع به سرنگوني نمي توانيم حرف بزنيم ... سياست ما بايد تشكيل جبهه ضد ديكتاتوري و ولايت فقيه باشد؛ ‌يعني تلاش براي جلب نيروهايي كه جمهوري اسلامي را مي خواهند، ولي ولايت فقيه را نمي خواهند» (همان ص 86 )

در همين راستا و به عنوان يك دستور العمل، تجديد نظر طلبان و به اصطلاح اصلاح طلبان، فعاليت خود را بر تضعيف اين جايگاه مهم واستراتژيك متمركز كردند‌؛ برخي اساس ولايت را منكر شدند و ديگري ولايت فقيه را؛ كساني هم با زرنگي خاصي اساس ولايت را انكار نكردند، بلكه با حفظ عنوان ولايت،‌ آن را زميني دانسته، الهي بودن آن را انكار كردند تا عملاً آن را از خاصيت بياندازند. عماد الدين باقي از جمله افرادي است كه اين روند را طي كرده مي گويد: «مشروعيت رهبري به را‌‌ي مردم است و ارتباط به عالم بالا ندارد،‌ ولايت نوعي قرار داد بين مردم و رهبري است نه يك هديه از سوي امامان معصوم (ع)« (هفته نامه آبان 31 مرداد 77 )

بسيار روشن است كه چنين ولايتي با اين شاخصه هيچ‌گونه تأثيري نداشته، بود و نبودش تفاوتي نمي‌كند و با جايگاه رئيس جمهور چندان متفاوت نيست. مخالفت امريكاييها و هم پيمانان غربي و عوامل داخلي آنان با قانون اساسي نيز به خاطر وجود همين اصل مترقي در آن است و گر نه با ديگر اصول آن چندان سر ناسازگاري ندارند؛ مفسر راديو رژيم صهيونيستي در اين باره مي گويد: « يك اصل در قانون اساسي ايران است كه در اين سالها بسيار درد ساز بوده است و آن اصل ولايت فقيه است»20( آذر 73)

عضو كميته مركزي حزب توده نيز بر همين نكته پافشاري كرده است « اساساً بايد در نظر داشت كه قانون اساسي ما كاملاً خوب است‌، به استثناي بخش ولايت فقيهش» در اين لحظه يكي ديگر از اعضا سخن او را قطع كرده، مي گويد « اين مسلم است كه اگر قانون اساسي را بدون ولايت فقيه اجرا كنيم‌، در واقع انقلاب ملي و دموكراتيك در ايران انجام گرفته است.» (پايان داستان غم انگيز، ج1، ص 68) مدعيان اصلاحات كه در دوران حاكميت خود اين نقش را به خوبي ايفا كرده بودند، عملكرد آنها مورد تحسين اربابانشان قرار گرفت. به عنوان نمونه؛ گري سيك مشاور سابق امنيتي ملي و مأمور مستقيم سازمان سيا پس از بازگشت از ايران و ملاقات با برخي از مسؤولان و روشنفكران داخلي با چهره‌اي شاداب و در حالي كه لبخند بر لبانش نقش بسته است، ميگويد: « چگونه خوشحالي خودم را به شما نشان ندهم كه در ايران،‌ موج تازه اي به پا شده كه مصمم است طومار حكومت اسلامي را به هم بپيچد و حكومتي شبيه حكومت ايران در زمان شاه و عربستان سعودي را روي كار بياورد....من در ايران روشنفكراني را مي بينم كه اشارات ما را دنبال مي كنند. آنها ششلولهاي خود را بالا برده اند تا هر كس را و هر چه را كه با ما سازگار نباشد هدف قرار دهند....» وي آن گاه كه مورد سؤا ل قرار مي گيرد كه «مثلاً چه چيزي را هدف مي گيرند؟» مي گويد:

« مثلاً حتي ولايت فقيه را كه من فكر ميكنم در صحراي طبس،‌ تكنولوژي برتر ما را در اراده خود دفن كرد....» (كيهان 18 تير79، ص14) هماهنگي عناصر داخلي و به عبارتي مزدوري آنها براي آمريكا در تهاجم همه جانبه عليه ولايت فقيه در طي 30 سال عمر با بركت انقلاب اسلامي لحظه‌اي متوقف نگرديد به طوري كه در همين روزهاي اخير، داريوش همايون، آخرين وزير اطلاعات و جهانگردي رژيم منحوس پهلوي و نويسنده مطلب موهني كه به نام مستعار رشيدي مطلق در 17 دي 56 در روزنامه اطلاعات، عليه امام راحل (ره) نوشته شد و موجب قيام خونين مردم قم در 19 دي گرديد، در تازه‌ترين گفت‌وگوي خود با يك سايت ضد انقلابي، ضمن اظهار خوشحالي از ايستادگي كروبي و موسوي در برابر نظام اسلامي و تأكيد بر ضرورت پشتيباني از آنها، مي گويد « مسأله الا‌ن نه پادشاهي است،‌ نه پهلوي و غير پهلوي. مساله، الا‌ن اين است كه ولايت فقيه بايد شكسته شود.» (كيهان، 12 شهريور 88 ، ص 2 ،اخبار ويژه)

اين استراتژي را پياده نظامان كودتاي نرم خود نيز بر آن اعتراف كرده اند؛ سرلشكر جعفري درباره اعترافات آنها ميگويد: « آقاي ابطحي در اعترافات خود مي‌گويد: «هدف اصلاحات حذف عنوان ولايت فقيه و رهبري ديني و تغيير حاكميت انقلابي و ديني به حاكميت عرفي و سكولار است. او در ادامه مي افزايد «خاتمي و فاتح و مهدي هاشمي رفسنجاني مي‌گفتند كه «برنده شدن در اين انتخابات خيلي با انتخابات گذشته فرق مي‌كند. در اين صورت جريان اصولگرا و رهبر ديگر نمي‌توانند سرشان را بلند كنند و اين معناي يكسره كردن كار است. « يعني رسيدن به يك نظام با ولايت فقيه بسيار ضعيف شده يا بدون ولايت فقيه جا بيفتد. اعتراضات در انتخابات كاملاً برنامه‌ريزي شده بود.»

آقاي موسوي خوئيني‌ها نيز در بهمن 87 ‌گفته است : «ما بايد بياييم و توان بگذاريم تا به هر قيمتي رهبري را از تخت پايين بكشيم. او بايد بفهمد كه اين مملكت آن طور نيست كه ايشان هر جور بخواهد به هر سمت بكشد. خاتمي و يارانش اكنون كلي تجربه دارند».

آقاي خاتمي نيز در بهمن 87 مي‌گويد: «اگر در اين انتخابات احمدي‌نژاد سقوط كند، عملاً رهبري حذف مي‌شود، اگر به هر قيمتي و به هر شكلي اصلاحات دوباره به قوه اجرايي بازگردد، ديگر رهبري اقتداري در جامعه نخواهد داشت. سقوط اصولگرايي به معناي پايان اقتدار رهبري تلقي مي‌شود و با شكست اصولگرايان بايد قدرت رهبري را مهار كرد. «

آقاي بهزاد نبوي نيز در همين راستا اظهار داشته است: «بايد سعي كنيم احمدي‌نژاد را كانديداي رهبري معرفي كنيم كه اگر شكست خورد، رهبري شكست خورده باشد. ما يك بار اين كار را در خرداد 76 انجام داديم كه ضربه سنگيني بود و به سختي از جا بلند شدند، اكنون بايد ضربه نهايي را به رهبري بزنيم. براي محدود و پاسخگو كردن قدرت بايد از بالاترين قدرت شروع كرد.»

آقاي عطريان‌فر نيز اعتراف مي‌كند كه «آقاي تاج زاده در انتخابات مي‌گفت «اگر بتوانيم ببريم، با تجربياتي كه در اين سال‌ها كسب كرده‌ايم به راحتي مي‌توانيم رهبري را مهار كنيم. « شايد تنها كسي كه انقلاب مخملي در ذهنش كاملاً تئوريزه شده بود و بدون آن‌ كه اسمش را بياورد همان ايده‌ها را مطرح مي‌كرد، آ‌قاي تاج‌زاده بود.»

همان گونه كه بيان شد جريان امريكايي و دشمنان انقلاب ازابتدا تاكنون، استراتژي خود را از ميان برداشتن ولايت فقيه و حذف آن از قانون اساسي قرار داده اند. اين رسالت در هر زماني به دوش افراد و گروههاي خاصي نهاده مي شود؛ در اين زمان اين وظيفه به عهده مدعيان اصلاحات گذاشته شده تا در يك فرآيندي خاص و برنامه ريزي شده، ابتدا آن را تضعيف و سپس از ميان بردارند. اعترافات فوق نشان مي دهد اكنون چه كساني ششلولهاي خود را بر روي اين هدف مهم تنظيم كرده‌اند و چه كساني لبخند رضايت بخش را بر لبان دشمن نشانده‌اند!

گري سيك در سال 76 در تحليل آمدن خاتمي و اين كه غرب چرا براي آوردن وي تلاش كرده است مي گويد مدتها مطالعه كرديم ديديدم كه جنس او با ديگران متفاوت است. عملكرد خاتمي و دوستانش در دوره 8 ساله اصلاحات نشان داد كه آنها براي تغيير نظام اسلامي و قانون اساسي آمده بودند، گرچه به دليل هوشياري رهبري و مقاومت مردم ولايت مدارمان به نتيجه نرسيد. ارائه لوايح دوقلو و تصويب آن در مجلس ششم بهترين گواه بر اين ادعاست.

خوشبختانه باز هم همچون گذشته توطئه آنان خنثي و نقش بر آب شد و برخي ايادي استكبار دستگير و روانه زندان شده اند وبخش ديگري از آنان نيز در يك نوع سر در گمي و تحير سياسي خاصي به سر مي برند.

نكته مهم وپاياني اين كه گرچه اين توطئه ها يكي پس از ديگري خنثي شده‌اند؛ ولي اين به معناي پايان توطئه نيست؛ بلكه هر چه زمان جلوتر مي رود و قدرت ولايت در مقابله با توطئه ها بيشتر به نمايش گذاشته مي شود كينه آنان نسبت به رهبري هم بيشتر خواهد شد. بنابراين بايد همه همت و توان خود را براي شناخت بيش‌تر اين جايگاه و حمايت از آن به‌ كار گرفت و با تمام توان در مقابل نقشه هاي دشمن ايستاد.

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا